متن ها

اشعار حضرت زینب {30 عنوان شعر جانسوز با موضوع حضرت زینب در واقعه عاشورا}

در این بخش از سایت ادبی متن‌ها چندین شعر تلخ و جانسوز رباره خانم زینب (س) را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. تمرکز این اشعار بیشتر بر روی حضور حضرت زینب در واقعه عاشوراست. در ادامه با ما باشید.

اشعار حضرت زینب {30 عنوان شعر جانسوز با موضوع حضرت زینب در واقعه عاشورا}

شعرهای سوزناک حضرت زینب

بر آل عبا تو نور عيني زینب

تو پشت و پناه عالميني زینب

در فضل و شرافتت همين بس باشد

اينکه تو شريکة الحسيني زینب

خورشيد نجابت و ادب یا زینب

با فضل و وقار، منتجب یا زینب

در اوج شکوه مثل کوهی بانو

هستی تو عقيلة العرب! یا زینب

ای آینه عصمت زهرا! زینب

در صبر و وفا بدون همتا! زینب

تو محرم رازهای مولا بودی

چون فاطمه ای ام ابیها! زینب

تو مهر قبول کربلايي زینب

زهراي بتول کربلايي زینب

اي وارث نهضت حسين بن علي!

در شام، رسول کربلايي زینب

مطلب مشابه: متن محرم برای پست اینستاگرام (اشعار و کپشن در وصف امام حسین)

شعرهای سوزناک حضرت زینب

اشعاری در وصف خانم زینب

چشمش گریست دشت به آتش  کشیده را

بی تـاب گشت ســـــرخی حلـــق بریده را

آرام بر لبــــان عطشـــناک بوســـــــه زد

در بر  گرفـت قامـــــــت در  خون تپیــــده را

زینب ! عمود خیـــمه عالم شکسته شد

وقتی که کوفه بر  تو فرو بســـت دیده را

زینب ! به گوشه گوشه صحرا صبور  باش

گلهای نوشکفتـــــه از شاخه چیـــده را

پیراهنــــی  که بوی حسین تو می دهد

زینب ! صبـــــور باش دو دست بریـده را

آنک بگو به پســـــتی و نامردمـــی بگو

آن سینه سرخهای به مقصد رسیده را

زینب بگو به پستــــی و نامردمـی بگو

این گرگــــهای وحشی یوسف دریده را

زینب بگو که از  پس این شام می رسد

یک دست مهـــربان که بر آرد سپیده را

هر چند پاي بي رمق او توان نداشت

هر چند بين قافله جانش امان نداشت

بار امانتي که به منزل رسانده است

چيزي کم از رسالت پيغمبران نداشت

جز گيسوان غرق به خون روي نيزه ها

در آتش بلا به سرش سايه بان نداشت

آيا به جز حوالي گودال، ساربان

راهي براي رفتن اين کاروان نداشت؟

يک شهر چشم خيره به … بگذار بگذريم

شهري که از مروّت و غيرت نشان نداشت

آري هزار داغ و مصيبت کشيده بود

اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت

ديگر لب مقدس قرآن کربلا

جايي براي بوسه‌ی آن خيزران نداشت!

بیابانی سراسر نیزه و تو…

دلم می رفت با هر نیزه و تو…

سفر کردیم با هم عمه زینب!

من و داغ و سر بر نیزه و تو…

مطلب مشابه: دلنوشته درباره محرم + جملات بلند در مدح امام حسین و واقعه عاشورا

شعرهای سوزناک حضرت زینب

از زبان حضرت زینب:

در صحنه با شکوه عاشورایی

در بارش تیغ و غربت و تنهایی

با قافله ای که رنج با خود می برد

والله ندیده ام به جر زیبایی!

” از زبان حضرت زینب خطاب به امام حسین(ع)”:

قرآن بخوان از روي نيزه دلبرانه

ياسين و الرحمان بخوان پيغمبرانه

قرآن بخوان تا خون سرخت پا بگيرد

همچون درخت روشني در هر کرانه

بايد بلرزاني وجود کوفيان را

قرآن بخوان با آن شکوه حيدرانه

خورشيد زينب شام را هم زير و رو کن

قرآن بخوان با لهجه اي روشنگرانه

کوثر بخوان تا رود رود اينجا ببارم

در حسرت پلک کبودت خواهرانه

قرآن بخوان شايد که اين چشمان هرزه

خيره نگردد سوي ما خيره سرانه

اما چه تکريمي شد از لب هاي قاري

تشت طلا و بوسه هاي خيزرانه

گل داده از اعجاز لب هاي تو امشب

اين چوب خشک اما چرا نيلوفرانه

در حسرت لب هاي خشکت آب مي‌شد

ريحانه ات با التماسي دخترانه

آن شب که مي‌بوسيد چشمت را سه ساله

خم شد ز داغت نيزه هم ناباورانه

از داغ تو قلب تنور آتش گرفته

تا صبح با غمناله هايي مادرانه

از زبان حضرت زینب(س) به امام حسین(ع):

حالا كه غیر از چشم های تر نداری

تنهای تنها ماندی و یاور نداری

بگذار تا زینب لباس رزم پوشد

تا كه نگوید دشمنت لشگر نداری

من آب می آرم برای اهل خیمه

دیگر نگو آقا كه آب آور نداری

بگذار لخته خون ز لب هایت بگیرم

آخر مگر ای نازنین خواهر نداری

تعبیر كن خواب مرا ای یوسف من

حالا كه غیر از چشم های تر نداری

می آیم امشب بهر دیدارت به گودال

هر چند دیر است و دیگر سر نداری 

شعرهای سوزناک حضرت زینب

اشعار جانسوز حضرت زینب

از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی

دل كنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی

می خواستم به پات سرم را فدا كنم

اما به خواهر تو ندادند مهلتی

كی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟

مُردن به عشق تو كه ندارد مشقتی

بهتر نبود جای تو من كشته می شدم؟

بی تو چگونه صبر كنم…. با چه طاقتی؟

از بس برای زخم لبت گریه كرده‌ایم

چشمی ندیده‌ام كه ندیده جراحتی

تو رفتی و غرور حریمت شكسته شد

هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی

آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن

دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی

این بچه ها تمامی شان لطمه خورده‌اند

با من ولی به شكوه نكردند صحبتی

غصه نخور حقیر نشد خواهرت حسین

از فتح شام آمده‌ام با چه هیبتی

شرمنده‌ام رقیۀ تو در خرابه ماند

لطفی كن و سراغ نگیر از امانتی

عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود

ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی

هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش

مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش

وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی

با یل ام البنین بودند در دور و برش

مریم و آسیه را دیدم که می آموختند

با چه شوقی درس عفت را به پای منبرش

دختر نور است این بانو و بی شک آفتاب

می شود مانند شمعی بی رمق در محضرش

اسم او ذکر شب و روز همه آیینه هاست

عصمت الله است این آیینه نام دیگرش

حضرت زهرای اطهر مظهر حجب و حیاست

ارث برده این عقیله حجب را از مادرش

حضرت زهرای اطهر آنکه پیش کور هم

چادرش را برنخواهد داشت از روی سرش

هر کسی در این جهان از عفتش دم می زند

یا به زهرا اقتدا کرده ست یا بر دخترش…

از عشق بخوان به نام زینب

فطرس بگو از مقام زینب

برداشت کلاه از سر خویش

تاریخ به احترام زینب

زهرا و علی نمود دارند

در آینه مرام زینب

اندازه ذولفقار مولاست

بُرّندگی کلام زینب

شد ملتمس دعای خیرش

از نافله ها امام زینب

ما را ز جهان همین لقب بس

باشیم اگر غلام زینب

تشبیه به کوه کمترین است

در مرتبه مقام زینب

نقش است بر آسمان ایثار

تصویر علی الدوام زینب

تاریکی جهل را گذشتیم

با روشنی پیام زینب

مصباح هدی نگشت خاموش

با معجزه قیام زینب

تندیس غرور شام و کوفه

بشکست به زیر گام زینب

از یاد نبرده مقتل عشق

در عصر دهم سلام زینب

مطلب مشابه: متن نوحه ماه محرم غمگین (60 متن سوزناک گریه دار عزاداری شهادت امام حسین)

شعرهای سوزناک حضرت زینب

نوشتم زینت بابا نوشتی زینب کبری

نوشتم ثانی زهرا نوشتی زینب کبری

نوشتم عشق پیغبر نوشتم کوثری دیگر

نوشتم برتر از حوا نوشتی زینب کبری

نوشتم سوره انسان نوشتم نور بی پایان

نوشتم عالی اعلا نوشتی زینب کبری

نوشتم مظهر عصمت نوشتم حیدری خصلت

نوشتم پنج تن یک جا نوشتی زینب کبری

نوشتم درس دین داری نوشتم تا ابد جاری

نوشتم سر عاشورا نوشتی زینب کبری

نوشتم خطبه اش طوفان نوشتم اسوه ایمان

نوشتم قادر یکتا نوشتی زینب کبری

نوشتم پاکی زمزم نوشتم حافظ مریم

نوشتم هستی سقا نوشتی زینب کبری

نوشتم عالمه هست و نوشتم فاضله هست و

نوشتم صبر را معنا نوشتی زینب کبری

 محسن صرامی

تصویر تمام کربلا زینب بود

تفسیر پیام کربلا زینب بود

در عشق و فداکاری و ایمان و وفا

زهرای قیام کربلا زینب بود

مؤید

زیبایی گلشن علی زینب بود

پرورده دامن علی زینب بود

بر خصم شکست داد ولی خود نشکست

آیینه نشکن علی زینب بود

مؤید

در فضل، محیط بیکرانی زینب

در صبر، بسیط آسمانی زینب

ای خورده به سینه ات مدال عظمت

بانوی همیشه قهرمانی زینب

مؤید

زینب که به عشق جوشش آموخته است

ماه است و چو مهر رخ برافروخته است

کارآیی انقلاب خونین حسین

بر قامت صبر او نظر دوخته است

شعرهای سوزناک حضرت زینب

شعرهای تلخ از حادثه عاشورا

زینب که به کار عاشقی غوغا کرد

صد بار شهادت به رخش در وا کرد

دو دسته گل یاس که در دامن داشت

تقدیم به باغبان عاشورا کرد

من مظهر صبر، زینب کبرایم

هر جا که بود حسین، من آن جایم

هر چند که آفتاب بی سایه بود

من سایه آفتاب عاشورایم

زینب که شکوه عشق پاینده از اوست

ماهی ست که نور صبر تابنده از اوست

اسلام ز کربلا بود زنده، ولی

تاریخ حیات کربلا، زنده از اوست.

زینب که قیام کربلا زنده ازاوست

ایثارگری و صبر پاینده از اوست

از جلوه او چهارده قرن گذشت

امّا به خدا همیشه آینده از اوست

با داغ و فراق، آشنایی زینب

با درد و غم و عشق، دوایی زینب

سوگند به مظلومی زهرای بتول

تو فاطمه کرب و بلایی زینب

چون قافله عشق رسیدند ز راه

بر تربت شاه دین، به صد ناله و آه

زینب به سر قبر برادر می گفت

لا حول و لا قوة الاّ بالله

صفا تویسرکانی

مطلب مشابه: متن شهادت امام حسین؛ 100 جملات غمگین سوزناک ماه محرم و کربلا

شعرهای سوزناک حضرت زینب

از جوهر خلقت و ز انوار جلی

مجموعه علم و حلم و فیض ازلی

خلاّق ازل نهاد نامش زینب

وز راه کرم عطا نمودش به علی

صفا تویسرکانی

تسلیم و رضا نگر که آن دُخت بتول

در مقتل کشتگان چو فرمود نزول

شکرانه سرود، که ای خداوند جلیل

قربانی ما به پیشگاه تو قبول

تسکین دل شکسته، آهم ندهد

بی هم نفسم کسی، پناهم ندهد

من زینب بی حسینم و برگشتم

 جا دارد اگر مدینه راهم ندهد

سر در بر امر حق فرود آوردم

شاهد به غمش، تن کبود آوردم

رفتم ز مدینه و پس از آن همه داغ

جز طفل سه ساله، هر چه بود آوردم

بر حنجر خون، نوای عشقی زینب

دلداده و جان فدای عشقی زینب

در بهت سکوت کوفه، در ظلمت شام

پیغامبرِ خدای عشقی زینب

زینب، تو که در حنجر حق، آوایی

تندیس علی، آیینه ی زهرایی

در مکتب عارفان و در دفتر عشق

گلواژه انقلاب عاشورایی

شعرهای سوزناک حضرت زینب

دلنوشته غمگین حضرت زینب

آن روز که خون عاشقان ریخت به دشت

دریای فرات، غرق در خون می گشت

دیدم که به دنبال حسینش، زینب

 سر تا سر دشت کربلا را می گشت

مطالب مشابه