متن ها

شعر درباره مهربانی / 30 شعر مهربانی از سعدی، مولانا و‌…

در این بخش از سایت ادبی و هنری متن‌ها چندین شعر درباره مهربانی را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. این اشعار زیبا بسیاری تاریخ چند هزار ساله دارند و این موضوع نشان می‌دهد که از دیرباز مهربانی یک ویژگی منحصر به فردی بوده است. در ادامه با سایت متن‌ها همراه شده و این اشعار زیبا را بخوانید.

شعر درباره مهربانی

شعرهای زیبا درباره مهربان بودن و مهربانی

مهربانی را اگر قسمت کنیم ٬

من یقین دارم به ما هم میرسد

آدمی گر ایستد بر بام عشق

دستهایش تا خدا هم میرسد….

زیبا

هنوز عشق

در حول و حوش چشم تو می چرخد

از من مگیر چشم

دست مرا بگیر و کوچه های محبت را

با من بگرد

یادم بده چگونه بخوانم

تا عشق در تمامی دل ها معنا شود

یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت

در تندباد عشق نلرزد

حالا که آمده ای ، چترت را ببند

در ایوان این خانه جز مهربانی نمی بارد

خانه‌های جدول زندگیم

را دستان مهربانت یک به یک پر کرد

و رمز جدول چنین بود:

دوستم بدار . . .

مهربانی نقش هر نقاش نیست

هر که نقشی را کشید نقاش نیست

نقش را نقاش معنا میدهد

مهربانی نقش یار است حیف که یار نقاش نیست

مهربانی زبانی است که هم نابینا می بیند

و هم ناشنوا می شنود.

با این همه مهر و مهربانی

دل می دهدت که شم رانی؟

مهربانی باغ سبزی است که از روزنه پنجره ها باید دید

مهربانم مگذار لحظه ای روزنه پنجره ها بسته شود

شعرهای زیبا درباره مهربان بودن و مهربانی

مرغ محبتم من، کی آب و دانه خواهم

با من یگانگی کن، یار یگانه خواهم

هیچ کس از آخرین خداحافظی باخبر نیست،

با هم مهربان باشیم

کمترین مهربانی می‌تواند این باشد

که در انتهای شب.

برای آرامش یکدیگر

دعا کنیم…

مطلب مشابه: متن مهربانی کردن و محبت (45 متن قشنگ درباره حس مهربانی و مهر و محبت)

در مهربانی همچون باران باش

که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکیست

صبح همان مهربانیِ نگاه توست

و چشمهایی که سروده های

دلم را جاری می کند

صبح تنها با تو صبح می شود

شعر مهربانی از مولانا

شعر مهربانی از مولانا

از محبت تلخ‌ها شیرین شود

وز محبت مس‌ها زرین شود

ازمحبت دُردها صافی شود

وز محبت دَردها شافی شود

از محبت خارها گل می‌شود

وز محبت سرکه‌ها مل می‌شود

از محبت دار تختی می‌شود

وز محبت بار بختی می‌شود

از محبت سجن گلشن می‌شود

بی محبت روضه گلخن می‌شود

از محبت نار نوری می‌شود

وز محبت دیو حوری می‌شود

از محبت سنگ روغن می‌شود

بی محبت موم آهن می‌شود

از محبت حزن شادی می‌شود

وز محبت غول هادی می‌شود

از محبت نیش نوشی می‌شود

وز محبت شیر موشی می‌شود

از محبت سقم صحت می‌شود

وز محبت قهر رحمت می‌شود

از محبت مرده، زنده می‌شود

وز محبت شاه بنده می‌شود

این محبت هم نتیجه دانش است

کی گزافه بر چنین تختی نشست

شعر مهربانی از سعدی بزرگ

شعر مهربانی از سعدی بزرگ

ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی

دودم به سر برآمد زین آتش نهانی

شیراز در نبسته‌ست از کاروان ولیکن

ما را نمی‌گشایند از قید مهربانی

اشتر که اختیارش در دست خود نباشد

می‌بایدش کشیدن باری به ناتوانی

خون هزار وامق خوردی به دل‌فریبی

دست از هزار عذرا بردی به دلستانی

صورت نگار چینی بی‌خویشتن بماند

گر صورتت ببیند سر تا به سر معانی

ای بر در سرایت غوغای عشق‌بازان

همچون بر آب شیرین آشوب کاروانی

تو فارغی و عشقت بازیچه می‌نماید

تا خرمنت نسوزد تشویش ما ندانی

می‌گفتمت که جانی دیگر دریغم آید

گر جوهری به از جان ممکن بود تو آنی

سروی چو در سماعی بدری چو در حدیثی

صبحی چو در کناری شمعی چو در میانی

اول چنین نبودی باری حقیقتی شد

دی حظ نفس بودی امروز قوت جانی

شهر آن توست و شاهی فرمای هر چه خواهی

گر بی عمل ببخشی ور بی‌گنه برانی

روی امید سعدی بر خاک آستان است

بعد از تو کس ندارد یا غایة الامانی

اشعار نو درباره مهربانی

صبح می‌آید

به آغوشی

پر از احساس و عشق

خالقی کز

مهربانی،

از همه عاشق‌تر است

“حمیدرضا یگانه”

در زیر این نیلی سپهر بی‌‌کرانه

چندان که یارا داشتم در هر ترانه

نام بلند عشق را تکرار کردم

با این صدای خسته، شاید خفته‌ای را

در چار سوی این جهان بیدار کردم

من مهربانی را ستودم

من با بدی پیکار کردم…

فریدون مشیری

اشعار نو درباره مهربانی

روزی ما

دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم‌کرد

و مهربانی

دستِ زیبایی را خواهدگرفت.

روزی که کمترین سرود

بوسه است…

“احمد شاملو”

یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای شنیدن

یک پنجره که مثل حلقۀ چاهی

در انتهای خود به قلب زمین می‌رسد

و باز می‌شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ

فروغ فرخزاد

و دست‌هاش

هوای صاف سخاوت را

ورق زد

و مهربانی را

به سمت ما کوچاند.

“سهراب سپهری”

مهربانیِ یک نفر

عاشقم کرد

آن هم در حدِ معجزه!

از باقیِ دوست‌داشتن‌ها،

فقط یاد گرفتم که

معجزه کردن کارِ هرکسی نیست…!

“ابراهیم عسکری”

ز دست عشق به‌جز خیر بر‌نمی‌آید

وگرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست

فاضل نظری

زیر پلکت آفتابِ عمر من پنهان شده

دیده بگشا ای طلوعِ مهربانی‌های من

“پوریا کشاورز”

فقط نه کوچه باغ ما، فقط نه این که این محل

احاطه کرده شهر را، شعاع مهربانی‌ات

“کاظم  بهمنی”

نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی

که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد

سعدی

ز مهجوران نمی‌جویی نشانی

کجا رفت آن وفا و مهربانی

“مولوی”

بی وفایی شد جواب مهربانی؛ حیف شد

خواستی از پای آهو بند بگشایی؛ گریخت

“فاضل نظری”

با این همه مهر و مهربانی

دل می‌دهدت که خشم رانی؟

مولوی

هرکَس به خان و مانی دارند مهربانی

من مهربان ندارم نامهربان من کو

“انوری”

اشعار نو درباره مهربانی

مهربانی می‌نمایم بر قدش

سنگ‌دل نامهربانی می‌کند

چه کسی رسد به پایت ز محبت و صفایت

به خدا ز مهربانی در جهان یگانه هستی

اشعار زیبا درباره مهربونی

با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی

راضی شدم که بینم روی ترا به خوابی

صد نامه مشق کردم در شرح مهربانی

نادیده از تو هرگز یک نامه را جوابی

“اوحدی مراغه‌ای”

چنین با مهربانی خواندنت چیست؟

بدین نامهربانی راندنت چیست؟

بپرس از این دل دیوانه من

که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست؟

“فریدون مشیری”

مطلب مشابه: متن امید به زندگی (60 متن کوتاه کپشن و استوری درباره امید)

حریم مهربانی بیش و کم نیست

در آن وادی دلی درگیر غم نیست

سرایی کز محبت گشته خالی

نیابی گونه‌ای که خیس و نم نیست

“فرزاد متین”

صبحت بخیر ای عشق ناب آسمانی

در چشم‌هایت آیه‌های مهربانی

روزی که با یک بوسه‌ات آغاز گردید

همچون عسل گردد گوارا زندگانی

“مرتضی شاکری”

اشعار زیبا درباره مهربونی

از دامن ِزیبایِ سَحر آمده‌است

تابنده و گرم و خوش خبر آمده‌است

تو ماه شدی که مهربانی بکنی

خورشید دوباره پشت در آمده‌است

“صفیه قومنجانی”

رفتی؟ برو، ایام به کامت باشد

خوشبختی شش دانگ به نامت باشد

این بود جواب مهربانی‌هایم؟

آغوش محبتم حرامت باشد

“خلیل جوادی”

مطالب مشابه