جملات زیبا و ادبی از گابریل گارسیا مارکز نویسنده بزرگ و برنده نوبل ادبیات

گابریل گارسیا مارکز از بزرگترین نویسندگان جهان و انسانی دنیا دیده بود که هر نوشته از او لیاقت این را دارد که آن را خوانده و چیزهای بسیاری آموخت. در این بخش از سایت ادبی و هنری متنها قصد داریم جملات زیبا و ادبی از گابریل گارسیا مارکز را برای شما دوستان قرار دهیم. با ما باشید.
گابریل گارسیا مارکز که بود؟
گابریل خوزه گارسیا مارکِز رماننویس، نویسنده، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای محبوبیت) مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتن، در مکزیک زندگی میکرد. مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1982 بود. او را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ 1967 میشناسند که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان در سبک رئالیسم جادویی است.
جملات قصار از این نویسنده بزرگ
انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پائین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد.
رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم
ترسوی حقیقی از پرواز نمیترسد ،بلکه آن کس که با ترس پرواز را یاد میگیرد ، ترسو است
مرگ از پیری نمی آید ، بلکه با فراموشی می آید !
برای عشق مبارزه کن ولی هرگز گدایی نکن.
دوستت دارم نه بخاطر شخصیت تو، بلکه بخاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا میکنم.
اگر کسی آنطور که میخواهی دوستت ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.
مطلب مشابه: سخنانی از فرانتس کافکا نویسنده و فیلسوف بزرگ { 50 جمله ناب از او }

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.
بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید.
هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود.
تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی.
هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.
متن های زیبا از گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز نویسنده ی کلمبیایی
خیلی زیبا در یکی از کتاب هاش مینویسه:
باور نمیکنم خدا به کسی بگوید: نه!
خدا فقط سه پاسخ دارد:
۱_ چشم
۲_ یکم صبر کن
۳_ پیشنهاد بهتری برایت دارم!
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو؛
شاید خداست که در آغوشش می فشاردت!
برای تمام رنج هایی که میبری صبر کن…
صبر اوج احترام به حکمت خداست!
آدمها بالاخره یک روزی یک جایی،
در یک لحظه تمام میشوند…!
نه که بمیرند، نه!
روزی میرسد که نسبت به همه چیز بی تفاوت میشوند… به آن روز میگویند: “پیری” . آن روز، ممکن است برای برخی پس از سی سال از اولین روزی که پا به این دنیا گذاشته اند؛ فرا برسد و برای برخی پس از هشتاد سال هم هرگز اتفاق نیفتد. این دیگر به چگونه تا کردن زندگی با انسانها بستگی دارد…

در بیست سالگی یاد گرفتم
کار خلاف فایده ای ندارد،
حتی اگر با مهارت انجام شود.
در سی سالگی پی بردم که قدرت،
جاذبه ی مرد است
و جاذبه، قدرت زن.
در چهل سالگی آموختم که رمزِ “خوشبخت زیستن”
در انجام کاری نیست که دوستش داریم؛
بلکه در دوست داشتنِ کاریست که انجامش می دهیم.
در ۵۵ سالگی پی بردم که تصمیمهای کوچک را باید با مغز
و تصمیمهای بزرگ را با قلب گرفت.
در۶۰ سالگی آموختم که بدون عشق میتوان ایثار کرد
اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
در ۸۰ سالگی پی بردم که دوست داشته شدن
و محبت دیگران به انسان، بزرگ ترین لذتِ دنیاست.
در۸۵ سالگی دریافتم که زندگی زیباست.
بایددنیاراکمی بهترازآنچه تحویل گرفته ای؛
تحویل دهی.
خواه بافرزندی خوب.
خواه باباغچه ای سرسبز.
خواه بااندکی بهبود شرایط اجتماعی.
و ینکه بدانی..
حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده ترنفس کشیده است.
این یعنی تو موفق شده ای…
روزی میرسد که دیگر نسبت به خیلی چیزها بیتفاوت میشوی، نه از بدگویی دیگران میرنجی و نه دلخوشی به حرفهای عاشقانه اطرافت؛ به آن روز میگویند «پختگی».
(و این پختگی حاصل متحمل شدن رنج آموختن است و چیزی نیست که تنها با تجربه و افزایش سن بهدست بیاید، گرچه بسیاری از ما، از تجربهها هم نمیآموزیم)
انسانها همه میخواهند
در قله کوه زندگی کنند
بی آنکه به خوشبختی آرمیده
در دست خود نگاهی انداخته باشند
دوستانت را حفظ کن و نیازت را به آنها مدام در گوششان زمزمه کن، مهربانانه دوستشان داشته باش. زمان را برای گفتن یک متأسفم، مرا ببخش، متشکّرم و دیگر مهرواژه هایی که میدانی از دست مده. هیچکس تو را به خاطر افکار پنهانت به یاد نمیآورد، پس از خداوند خرد و تواناییِ بیان احساساتت را طلب کن تا دوستانت بدانند حضورشان تا چه حد برای تو عزیز است.
همواره معتقد بودم برای خدا عشق بسیار بیشتر از ایمان ارزش دارد!
بعضی ها تکرار نمی شوند
پس کسی را که دوست داری
همیشه کنار خودت نگه دار
مراقبش باش…
بزرگترین هراس یک زن، نادیده گرفته شدن است. این موجودات ظریف به گونهای خلق شدهاند که اگر دشمنشان نیز نسبت به آنها بیاعتنایی کند، رنج خواهند کشید.
تنهاییِ آدمها بزرگه، خیلی بزرگ،
شایدم به وسعت یک دریا است؛
اما برای پُر کردنش، یک لیوان محبت کافیست.
چه آدم هایی که فقط نیاز داشتن به شنیده شدن، یک نفر که باش حرف بزنن، از اتفاقهایی که ذوق تعریفشو داشتن، کسی نبود، انقدر نبود که ذوق تعریف کردنش هم رفت، انقدر که دیگه دلت نخواست حرف بزنی…
به قول گابریل گارسیا مارکز که میگه؛
تنها چیزی که در زندگی به آن نیاز دارم، این است که یک نفر مرا بشنود و درک کند…
هنوز ک هنوزه کسی مثل مارکز نفهمیده این نیاز اصلی بشره…
روزی میرسد که نسبت به همه
چیز بیتفاوت میشوی.
نه از بدگوییهای دیگران میرنجی و نه
دلخوش به حرفهای عاشقانهی اطرافت.
به آن روز میگویند: پیری
مطلب مشابه: سخنانی از ارنست همینگوی {50 جمله قصار از نویسنده بزرگ آمریکایی}

بيشعور!
آنقدر نگذاشتی ببوسمت كه بوسيدن را هم ممنوع كردند و حالا كه نفسهامان هم به شماره افتاده مثل عشق سالهای وبا…
لعنت به تو،
لعنت به من،
لعنت به همه ی ما، بخاطر همه ی بوسه هایی که از هم دریغ کردیم،
اگر زنده ماندی از طرف من به تمام مردم دنیا بگو تا میتوانید همدیگر را ببوسید…
براى آخرين بار
با چشمانى غمبار به او نگريست
و توانست با آخرين نفسش به او بگويد:
فقط خدا مى داند
که چقدر تو را دوست داشتم…
حسرت واقعی را روزی میخوری
که می بینی به اندازه سن
و سالت زندگی نکرده ای…
اورسولا گفت:
ما از اینجا نمیرویم
همینجا میمانیم، چون در اینجا صاحب فرزند شدهایم.
خوزه گفت:
اما هنوز مُردهای در اینجا نداریم،
وقتی کسی مُردهای زیرخاک ندارد، به آن خاک تعلق ندارد.
اورسولا با لحنی آرام و مصمم گفت:
اگر قرار باشد من بمیرم تا بقیه در اینجا بمانند، خواهم مُرد…