متن پنجره و جملات احساسی و شاعرانه درباره پنجره غمگین و شاد
پنجره موضوعی است که بسیاری از شاعران و نویسندگان درباره آن متون بسیار زیبایی را نوشتهاند. ما نیز در سایت ادبی متنها قصد داریم این متون و اشعار زیبا درباره پنجره را برای شما دوستان قرار دهیم. پس اگر به دنبال چنین متونی هستید؛ با ما همراه شوید.
شعر و متن پنجره
ا ول هفته پنجرهٔ دلتان را باز کنید
احساستان را گردگیری کنید
دلخوریها را در جمعه
دلگیر هفته پیش جا بگذارید
و با رویی گشاده شنبه
را با آغوش باز پذیرا باشید…
شما میتوانید هر زمان که
بخواهید از نـو شروع کنید…
اونقدر آدما قبلِ من و تو غصه خوردن،
لب پنجره سیگار کشیدن، عاشق شدن،
فارغ شدن، فحش دادن …
اونقدر آدما قبلِ من و تو بردن، باختن،
گذاشتن رفتن، گم و گور شدن …
اونقدر آدما قبلِ من و تو به گذشتشون فکر کردن، حسرت خوردن، بغض کردن …
حالا کجان.
ول کن رفیق … رها کن بره …
به جای فکر کردن به نخواستن ها ،
نشدن ها و قضاوت کردن ها ؛
به اتفاقات و آدم های خوبِ زندگی ات فکر کن
و رویاهایی که تا برآورده شدنشان ،
چیز زیادی نمانده …
به جای نشستن و افسوس خوردن
برای لکه های کوچکِ روی شیشه ؛
پنجره ات را باز کن ،
زیبایی های منظره را ببین
و قهوه ات را بنوش …
بیخیالِ هرچیز که نمی خواهی
و هرچیز که نمی شود …
مگر دنیا چند روز است ؟!
مطلب مشابه: شعر درباره خدا (مجموعه 60 اشعار در وصف پروردگار و بزرگی خداوند)
متن کپشن پنجره
به جستجوی تو
بر درگاهِ کوه می گریم
در آستانه دریا و علف
به جستجوی تو
در معبر بادها می گریم
در چار راهِ فصول
در چارچوب شکسته پنجره ای
که آسمان ابرآلوده را
قابی کهنه می گیرد ..
احمد شاملو
پنجره ى صبح گشوده شد
نسیم مى ورزد
آمده تا سلام گو باشد
بیایید امروز
“عقربه هاى احساسمان”
را روى حال خوب،کوک کنیم…
امشب چه بخواهم
از خدا بهتر از اینکه . .
خودش پنجره باز اتاقت باشد
عشق محتاج نگاهت باشد
خلق لبریز دعایت باشد
و دلت تابه ابد
وصل خدایی باشد
که همین نزدیکیست
بجای تماشای پنجره زندگی دیگران
از کتاب عمرت لذت ببر
داشته هایت را جلوی چشمانت قاب بگیر
و برای نداشته هایت تلاش کن
حسرت باغچه دیگران را نخور
در عوض باغبان دنیای خودت باش
مطلب مشابه: متن کوتاه روزگار [ 40 متن زیبا و احساسی درباره روزگار ]
متن عاشقانه درباره پنجره
اگه بمیرم خیلی ناراحت میشم، زندگی رو دوس دارم.
دلم برای نوشیدنی جدید سفارش دادن، بیدار شدن، پنجره رو باز کردن و سرمو تو هوای تازهی صبح گرفتن ، ذوق دیدار کسایی که دوسشون داری و لحظهی رفتن خستگیت از دیدن نتیجهی تلاشات تنگ میشه. میتونم تا صبح دلیل بشمرم که چرا زندگی جالبه.
بهقول فرامرز عرب عامری:
کاری به سرد و گرم بهار و خزان نداشت
این پنجره فقط به هوای تو باز بود
حال الانم شبیه هوشنگ ابتهاجه وقتی گفت:
دیرگاهی ست که من در دل این شام سیاه
پشت این پنجره بیدار و خموش
مانده ام چشم به راه 🙂
درسته روزگار سخته ولی میشه
با یه بوی غذای خوب، یه نور خوب، یه موزیک بیکلام خوب، پنجره باز و خنکی ملایم هوا تو اوج تنهایی لذت برد
شرایط ایدئال؟
پنجره باز، نور هوای ابری تو اتاق، بوی خنک بارون، موزیک بیکلام؛ چای و نتیجتاً ز غوغای جهان فارغ باشی!
اونقدر آدما قبل من و تو غصه خوردن، لب پنجره سیگار کشیدن، عاشق شدن، فارغ شدن، فحش دادن؛
اونقدر آدما قبل من و تو بردن، باختن، گذاشتن رفتن، گم و گور شدن؛
اونقدر آدما قبل من و تو به گذشتهشون فکر کردن، حسرت خوردن، بغض کردن؛
حالا کجان؟
رها کن رفیق، رها کن بره!
«بگذار پنجره باز شود و در این روشنایی وحشتناک، همه چیز را ببینیم. چه اهمیت دارد که اگر این روشنی، درد ما را بیشتر کند، چون در تاریکی حتّی آدمهای خوب به هم تنه میزنند.»
– فریدون رهنما.
مطلب مشابه: متن مهربانی کردن و محبت (45 متن قشنگ درباره حس مهربانی و مهر و محبت)
جملات و متن زیبا درباره پنجره
امروز صبح یک بغل غصهی بیدلیل را از پنجره ریختم دور. افتاد کنار باغچه و باد با خود بردشان.
امروز من آدمی دیگرم.
به راز جادویی صدای بوچیلی میاندیشم و گلهای داوودی را میگذارم جلوی پنجره.
امروز من میدانم که «تمام» تنها از آن خداست. و برای تمام هایی از جنس ناتمام، دیگر نخواهم جنگید.
هر تیک تاک ثانیه شمار را غنیمت میشمارم و دیگر منتظر هیچ معجزهای نمیمانم.
چرا که درست همین امروز فهمیدهام که من خود معجزهام
ساعت ۲صبح دراز کشیده بودیم یه گوشه سالن کنار پنجره.
گفت تاحالا کسی ازت پرسیده تاحالا کجا بودی؟
گفتم آره چندبار تو مجردی بعد از تاریکی برگشتم خونه مامان دست به کمر واستاده بود دم در،هربار همینو ازم پرسید.
جفتمون زدیم زیر خنده.
وسط خنده نگام کرد،گفت تاحالا کجا بودی تو زندگیم؟
زندگی گاهی تنها دراز کشیدن و به پنجره خیره شدن و یک پیانوی بیکلام است
یکی رو پیدا کنین از صحبت کردن باهاش در مورد شیار بین پنجره هم لذت ببرین،
با این جور ادما پیر هم بشین قشنگ پیر میشین
فکر میکنم وقتی فریدون مشیری
کوچه پس کوچه های شهرو با خیال معشوقه اش قدم زد
لبِ پنجره ایستاد و با چشمانی خیس در دفتر
یادداشت خودش نوشت :
“آنچه در یادش نماند یادِ ماست ..”
پنجره را باز کن
و از هوای بارانی لذت ببر
خوشبختانه باران
ارث پدری هیچکس نیست….!!
هر پنجره ای روزنه ای است،
روزنه ای بر روشنايی،
روزنه ای بر نور، بر درخشش عواطف انسانی
پنجره رمز و راز اميد است، اميدی برخاسته از بينش، از نگرش به افق های دوردست، به چشم اندازهای بيكرانه، پنجره راه ورود روشنايی است و گذرگاه فروغ اشراق…
– فروغ فرخزاد
مطلب مشابه: متن درباره آسمان و زیبایی آن (45 متن درباره اسمان بیکران برای کپشن)
عکس نوشته با موضوع پنجره
پشت
دلباز ترین
پنجره
تنگ
است
دلم…!
– سهراب سپهری
آیا دوباره باغچهها را بنفشه خواهم کاشت؟
و شمعدانیها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟
آیا دوباره روی لیوانها خواهم رقصید؟
آیا دوباره زنگ در مرا بسوی انتظار صدا خواهد برد؟
فروغ فرخزاد
سال ها رفت و هنوز یک نفر نیست
بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها میخواهی…؟!
قیصر امین پور
در گوشه ی نا امیدی، همیشه آن جا پنجره ای
برای امید هست…
خواب دیدم
ما را بریدند و به کارخانه چوب بری بردند
آن که عاشق بود پنجره شد
آن که بی رحم بود چوبه ی دار!!
از من اما دری ساختند برای گذشتن…!!!
مهدی باجلان
یک زندگی کم است …
برای آنکه تمام شکلهای دوستت دارم را با تو در میان بگذارم …
میخواهم هر صبح که پنجره را باز میکنی؛ آن درخت روبه رو من باشم
فصل تازه من باشم
آفتاب من باشم
استکان چای من باشم
و هر پرنده ای که نان از انگشتان تو میگیرد .
یک زندگی کم است !
برای شاعری که میخواهد در تمام جمله ها دوستت داشته باشد
– روزبه سوهانی
مطلب مشابه: متن شاد برای بیو ( 100 متن و جمله کوتاه خوشحالی Bio)
پس چشم به راهت خواهم ماند
همچون خانه ای متروک
که بیایی و
در من زندگی کنی
که بیایی و
پنجره هایم دیگر درد نکشند….
پابلو نرودا
تو ماه را بیشتر از همه دوست داشتی و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می آورد میخواهم فراموشت کنم اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره ها پاک نمیشود…
و دیگر آشوب درونش را نمیتوانست با کلمات یا فریاد بیان کند، راهی نمانده بود از اتاق پنجره پایین را نگاه کرد و پرید
توجه کرده ای وقتی میگویی خداحافظ دلم اندازه شب های بی مهتاب میگیرد
همین که پشت پنجره می ایستی با من جهان زیبا ترین تصویر خود را قاب میگیرد
تو نباشی
من و این پنجره ها هم زردیم
شاید آخر سر پاییز توافق کردیم
گویی از پنجره ها روح نسیم
دید اندوه من “تنها” را ریخت
بر گیسوی آشفته ی من
عطر سوزان اقاقی ها را …
#فروغ_فرخزاد
در اتاقی که به اندازهٔ یک تنهاییست
دل من
که به اندازهٔ یک عشقست
به بهانه های سادهٔ خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در باغچهٔ خانه مان
کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازهٔ یک پنجره می خوانند
من
پری کوچک غمگینی را
می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد آرام ، آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک
بوسه می میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
#فروغ_فرخزاد
مطلب مشابه: جملات احساسی در وصف کوچه؛ جملات کپشن درباره کوچه قدیمی
یک کلبهی خراب و کمی پنجره
یک ذره آفتاب و کمی پنجره
ای کاش جای این همه دیوار و سنگ
آیینه بود و آب و کمی پنجره
در این سیاه چال سراسر سوال
چشم و دلی مجاب و کمی پنجره
بویی ز نان و گل به همه میرسید
با برگی از کتاب و کمی پنجره
موسیقی سکوت شب و بوی سیب
یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره..
#قیصر_امین_پور
گلدان ها را آب داده ام
ظرف ها را شسته ام
خانه را رُفت و رو کرده ام
دنیا خیلی خوب است،
بیا! علامت خانه بودن من
همین پنجره ی رو به جنوب آفتاب است،
تا تو نیایی ،پرده را نخواهم کشید…
#سید_علی_صالحی
نازلى!
بهار خنده زد و ارغوان شكفت.
در خانه، زير پنجره گل داد ياس پير.
دست از گمان بدار!
با مرگ نحس پنجه ميفكن!
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار …
#احمد_شاملو
پنجره!بگشای از هم…
چون کتابِ قصهی خورشید…
تا امیدم بازجوید،در صدفهای دهانِ رنج…
صبحِ مروارید تابش را به ژرفا ژرفِ این دریای دورافتادهی نومید!
صبح،
همان دوستداشتن #ت ست
که هر روز از پشتِ پنجره ی پلک هایت
به سمت ضربانِ قلب من طلوع میکند…
مطلب مشابه: شعر درباره کوچه؛ 30 اشعار زیبا درباره کوچه زیبا و قدیمی