متن کوتاه روزگار [ 40 متن زیبا و احساسی درباره روزگار ]
در این بخش از سایت ادبی متنها قصد داریم چندین شعر و متن کوتاه روزگار را برای شما دوستان قرار دهیم. بیشتر نوشتههای زیر درونمایه غمگین دارند. پس اگر دلتان از روزگار پُر است، در ادامه با متنها همراه شوید.
شعر و متن کوتاه روزگار
هیچوقت نخواه زیر پای ادمی رو خالی کنی یا بهش ضربه بزنی. چون روزگار باهات تلافی میکنه. خوب باش برای همه خوب بخواه
من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم
حسین پناهی
چه بخواهیم چه نخواهیم
روزگار می گذرد
و ما نمی توانیم رو به روی
تمام اتفاق های بد قد علم کنیم
تا نیفتد
تا بوده همین بوده!
اما می شود خوب بود
می شود خوبی کرد
می شود میان این همه سیاهی
رنگی بود!
تا بوده همین بوده
و ما میان این تکرار
یا باید تسلیم شویم
یا ادامه دهیم
یا باید غمگین شویم
یا باید شادی بیآفرینیم!
ما سالهاست که زیر چنگالهای روزگار مچاله میشویم،
جسورانه می گریزیم، صبورانه زخمهامان را میبندیم و
امیدوارانه ادامه میدهیم.
مراقب خودت باش رفیق!
اینبار هم از زیر چنگال سرسخت روزگار خواهیم گریخت،
در یک گرگ و میش صبح، زخمهامان را خواهیم بست و زیر
نور داغ آفتاب، ادامه خواهیم داد.
ما جانسختتر از این حرفهاییم رفیق ……
از چوپانی پرسیدند روزگار چگونه است؟؟
گفت از روزگار چیزی نمیدانم
اما پشم های گوسفندانم را که چیدم دیدم نیمی از آنها گرگ اند!!
مطلب مشابه: متن درباره اعتماد کردن به آدم ها [ 30 متن سنگین درباره اعتماد و بی اعتمادی ]
متن ادبی درباره روزگار
دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگی چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم
از این همه در به دری تو قلب من قیامته چه فایده داره زندگی این انتهای طاقته
از این همه در به دری دلم رسیده جون من به داد من نمیرسه خدای آسمون من
دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگی چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم
از چرخ به هر گونه همیدار امید
وز گردش روزگار میلرز چو بید
گفتی که پس از سیاه رنگی نبود
پس موی سیاه من چرا گشت سفید؟؟
آهاى رفيق:
اونقدر آدمها قبل من و تو به گذشتشون فکر کردن،
حسرت خوردن، بغض کردن..
حالا کجان؟
رها کن رفیق.. رها کن بره..
گله ها را بگذار !
ناله ها را بس كن !
روزگار گوش ندارد كه تو هی شِكوه كنی !
زندگی چشم ندارد كه ببيند اخم دلتنگِ تو را !
فرصتی نيست كه صرف گله و ناله شود !
تا بجنبيم تمام است تمام !
شاد باشید و بخندید
عمر کوتاه و زندگی گذراست
یادت باشه…
انسان هايی هستند
که ديوار بلندت را می بينند
ولی به دنبال همان يک آجر لق ميان ديوارت هستند که ،
تو را فرو بريزند …!
تا تو را انکار کنند …!
تا از رويت رد شوند …!
مراقب باش…
دست روزگار هلت ميدهد ؛
ولی قرار نيست تو بيفتی ،
اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی ،
اوج می گيری …
به همين سادگی …
پس…
تو خوب باش ،
حتی اگر آدم های اطرافت خوب نيستند ،
تو خوب باش ،
حتی اگر همه از خوبی هايت سو استفاده کردند
تو خوب باش ،
حتی اگر جواب خوبی هايت را با بدی دادند ،
تو خوب باش.
مطلب مشابه: متن بی معرفتی سنگین و بی مرامی (55 متن درباره بی معرفت ها)
جملات زیبا در مورد روزگار
هيچ کَس از وضع و روزگار خود راضى نيست، اما همه کَس از عقل و خِرد خود رضايت دارد.
از آش روزگار
چنان دهانم سوخت
که از ترس
آب یخ را هم فوت میکنم!
حسین پناهی
حکایت روزگار
زیاد سخت نگیریم ، زود میگذره ….
زندگی سخت نیست
غم سختش میکند …
دلها تنگ نیست
انتظارش تنگش میکند …
عشق قشنگ است
دروغ زشتش میکند …
دل هیچ کس سنگ نیست
روزگار سنگش میکند …
یکی در اوج توجه
یکی در اوج فراموشی
یکی ابتدای راه و
یکی پایان راه
این است رسم روزگار …
این روزا دیگه کسی پاشنه کفششو مثل قیصر نمیخوابونه!
کسی دیگه کوچه مردا یادش نیست
مزه خیلی لوتیا دیگه خاک نیست..!
اینا همش دورانی بود که گذشت،
اما هنوزم میشه غیرت داشت…
هنوزم میشه مرد بود،
هنوزم میشه انسان بود،
بسلامتی اونایی که نامردیای روزگار نامردشون نکرد و هنوزم خدای مرامند!!!
لطف خدا بیشتر از جُرم ماست …
مراقب باش!
دست روزگار هلت ميدهد؛
ولی قرار نيست تو بيفتی!
اگر بیتاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشى.
اوج می گيری، به همين سادگی.
تو خوب باش، حتى اگر آدم های اطرافت خوب نيستند.
تو خوب باش، حتى اگر همه از خوبى هايت سو استفاده کردند.
تو خوب باش، حتى اگر جواب خوبی هايت را با بدی دادند.
تو خوب باش، همين خوب ها هستند که زمين را براى زندگى زيبا می کنند…
زندگى رقص واژگان است؛
يکی به جرم تفاوت، تنهاست،
يکی به جرم تنهایی، متفاوت…
روزهای سختم که تموم شد.
میرم میزنم رو شونه روزگار
میگم تحمل و حال کردی مشتی
همش گذشت.. ….
دیدی گفتم
چون میگذرد غمی نیست
آهاى رفيق:
اونقدر آدمها قبل من و تو به گذشتشون فکر کردن،
حسرت خوردن، بغض کردن..
حالا کجان؟
رها کن رفیق.. رها کن بره..
گله ها را بگذار !
ناله ها را بس كن !
روزگار گوش ندارد كه تو هی شِكوه كنی !
زندگی چشم ندارد كه ببيند اخم دلتنگِ تو را !
فرصتی نيست كه صرف گله و ناله شود !
تا بجنبيم تمام است تمام !
روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند
روز و شب دارد…روشنی دارد،تاریکی دارد
پایین دارد،بالا دارد…کم دارد،بیش دارد
زمستان تمام می شود بهار می آید…!
مطلب مشابه: متن لاتی پر معنی کوتاه (37 متن لاتی سنگین با معنی)
متن غمگین روزگار
یا رب ! از پنجره روزگار
بدرخت عمر ڪه مینگرم خوشتر
از ياد و نام زیبایت ثمری نيست
روزمان را با نام و یادت و
توڪل به اسم اعظمت آغاز میڪنیم.
بعضی از آدمهاي اين روزگار اين چنين اند…
با گرگ بره ميخورند…
با چوپان گريه ميكنند!
مراقب باشیم…!
ذات فقط ذاته مورچه
تا یه چی پیدا میکنه میره رفیقاشم میاره
آدما یه چی پیدا میکنن همدیگرو گم میکنن
برای شناختن آدمها،
اینقدر عجله نداشته باش..
روزگار
ذات تک تک آدمها را
به تو نشان می دهد
و تو میرنجی ازخودت..
تیغ بران گر بدستت داد چرخ روزگار
هرچه میخواهے ببر اما نبر نان ڪسی
برسرخوان ڪسے خوردے اگرنان ڪسی
مشڪن درعوض شڪر،نمڪدان ڪسی
دردیارے ڪه درآن نیست ڪسے یارڪسی
ڪاش یا رب ڪه نیافتدبه ڪسے ڪارڪسی
به گلاب گفتم: چه خوشبویی!
گفت: گل بودم
به دست روزگار چیده شدم،
و در کوره آتش
سوختم و سوختم و سوختم …
ولی با متانت صبر کردم
کوره خاموش شد و من،
خالص شده بودم
و پس از تحمل این همه سختی،
عزیزتر از پیش…
بیایید امشب
برای هم دعا کنیم
صبور باشیم از روزگار
و از سختی هاش نترسیم
همه سالم و سلامت بمانند
و در نهایت عاقبتمان خـتم
به خیر شود.
بگذار بگذرن روزهایی که روزگار ما نیست
روزگار روز ما هم میرسد..
تلخ ترین قسمت زندگی اون جاییه که آدم به خودش میگه
چی فکر می کردیم و چی شد..!
مطلب مشابه: متن شاد برای بیو ( 100 متن و جمله کوتاه خوشحالی Bio)
پیوند عُمر
بسته به موییست هوش دار
غَمخوار خویش
باش
غم روزگار چیست..
حافظ
کجا رواست
که از دستِ دوست هم بکشد
دلی که این همه
از دستِ روزگار کشید؟..
باران کمی آهسته تر، اینجا کسی در خانه نیست
من هستم و تنهایی و دردی که نامش زندگیست.!
روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند
روز و شب دارد، روشنی دارد
تاریکی دارد کم دارد، بیش دارد
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده
تمام می شود بهار می آید..
تلخی روزگار اونجا شروع میشه که خیلی
چیزا رو میشه خواست اما نمیشه داشت
میخوام به خدا بگم گرچه از این روزگار خیلی خسته ام
اما هَنوز پشتم به خودش گرمه…
دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ
از چهارسو گرفته مرا روزگار تنگ..
روزگار بدیست..!
درست وقتی در آتش میسوزی
همه به بهانه آب آوردن میروند
زندگی تلخ ترین
خواب من است.!
خسته ام خسته از این خواب بلند…
خدایا عاشقش کن تا بفهمد درد من را
بفهمد روزگار غمگسار سرد من را…
این روزها..
من خداى سکــــــوت شده ام
خفــقان گرفته ام تا آرامــش اهالى دنــیا خـط خـطى نشود
حال من خوب است حال روزگار خوب نیست
بی خیال روزگارم در خیالت ای یار
ثانیهها می شمارم در قبالت ای یار
زان روزی که تو بر من رخ نمودی
دل شده محوی جمالت ای یار
من اگر روزی به تو پیوست شوم
نیست کنم خیش در جلالت ای یار
عاشقم کردی و رفتی
لعنتی این را بدان،
پیش پایت می گذارد روزگار، این درد را …
نمی دانم چه کسی
دست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفت
که دیگر نمی افتند..
زندگی می چرخه مثل یه تاس..
امروز حکم میکنی!!
فردا التماس
من و تو پس زده ی روزگار امروزیم..
هوشنگ ابتهاج
پاییز، بهار به بغض نشسته است،
در اندوه بیکران روزگار…
روزگار عوض میشه
و آدما عوضی تـر
چـه بی معرفت شده اَست روزگار
سیلی اش محڪم بود
به گوش احساسم
موضوع غم انگیز در خصوص زندگی
کوتاه بودن آن نیست
بلکه غم انگیز آن است که
ما زندگی را خیلی دیر شروع می کنیم
بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست…
انسان دو نوع معلم دارد
آموزگار و روزگار!
هر چه با شیرینی از اولی نیاموزی
دومی با تلخی به تو می آموزد
اولی به قیمت جانش.!
دومی به قیمت جانت..!!
بعضی از آدم های این روزگار با گرگ بره می خورند..
با چوپان گریه می کنند..!
مراقب باشیم