متن فوت مادر عزیز ( 80 متن غمگین دلتنگی برای مادر فوت شده )
پر کشیدن مادر دست کمی از پایان خوشبختی ندارد. مادر چراغی است که بدون او خانه، خانه نیست. ما نیز در این بخش از سایت ادبی متنها چندین شعر و متن فوت مادر را برای شما دوستان قرار دادهایم. با ما باشید.
چندین شعر و متن فوت مادر
این چه شمع است که خاموش نگردد هرگز
مرگ مادر که فراموش نگردد هرگز
در نگاهت خستگی معنا نداشت
وسعت پاک تو را دریا نداشت
آه ای جاریتر از خورشید خوب
کاشکی هرگز نمیکردی غروب
شادی روح مادران رفته به آسمان صلوات
متن تسلیت درگذشت مادر
مادرم مرغ دلم پر میکشد اندر هوایت
آرام جان باز آ که من مشتاق آن خندیدنت
به ماتمت من ماندهام با صد هزاران آرزو
آغوش باز مضطرب در حسرت بوییدنت
لذت هر زندگانی را صفای مادر است
سینه ام آکنده از مهر و وفای مادر است
عالمی در وصف او هرگز نمی گیرد قرار
چون بهشت جاودانی زیر پای مادر است
مادرم ای رفته در خوابی دراز
یاس هایت توی ایوان گشته باز
گرچه گلهایت همه تنها شدند
با شقایق های آن دنیا بساز
مادر گمان مبر زخیال تو غافلم
گر مانده ام خموش خدا داند و دلم
نبودنهایى هست که هیچ بودنى جبرانشان نمیکند
و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمیشوند
و تو آنگونهای مادر…
دلتنگی شب از جایی آغاز میشود
که باور می کنی هیچکس
را نداری برای همراهی بیخوابی هایت.
حتی مادر عزیزم را
عشق من مادر از دست رفته ام
برگرد
نذار دلتنگی هام خاطره شه
مـــادرم
تمـــام زندگیم درد دارد
دلــــم نوازشهای مــــادرانه میخواهــد…
دلبستگی قصه دردناک آدمی ست
تنها آدم است که می تواند حتی
به حضور علفی دلخوش بشود !
دلبستگی هم خانواده ی اصیلی ست…
برای درد ،
برای دلتنگی ،
برای اسارت و برای انتظار…
دلبستگی بیماری خطرناکی ست
که تنها درمانش مرگ ست
دلبستگی وابستگی می آورد
و وابستگی یعنی برباد رفتن
ترجیح
میدهم
تمامِ آشوب هاے دلم را
کنارِ گوشَت نجوا کنم
بودنٺ را لازم دارم،
براے چند دقیقہ ابرازِ دلتنگی
مادر عزیزم رفتی و تنها ماندم
باز دلتنگ و بیقرارم
و باز دلم به وسعت
سیاهی جادهی احساس گرفت
با چشمانی بارانی
قلم به دست میگیرم
و مینویسم
مادر یلدای بیتو صفا ندارد…
دلم برای حجم وسیع دلت تنگ شده
برای آن سکوت نامعلوم و شکیب
دلم برای آن آبی زلال همیشه
تنگ شده
دلم برای صورت ماهت و آن طلایه نگاهت تنگ شده
عجیب هوای دلتنگی ات می چسبد
وقتی یادت را به آغوش می کشم تمام وجودم شعر می شود برای از تو گفتن و از تو نوشتن …
تو را از سر دلتنگی به جرعه ای غزل می نوشم تا که نای دوباره بگیرم… به هر کجا که روی غزل غزل کنار منی
به هر نگاه که کنی بغل بغل قرار منی دادش از دست رفته ام
پاییز که آمد
به قلبِ من سر بزن.
شاید
برای دلتنگی
برگریزانِ دیگری نباشد…
مادر عزیزم ندارمت و من مُــــرده ام …….
باز شب شد تُ بگو کجای دل بگذارم
این همه دلتنگی را تا نمیرد !
مانند تو
مطلب مشابه: متن درباره مادر با جملات ناب احساسی (70 جمله زیبا و عاشقانه در وصف مادر)
متن دلتنگی برای مادر درگذشته
دلتنگی یعنی ….
دل به نفس نفس بیافتد از نبودنش
مادرجان
چگونه باور کنم نبودنت را…
نامت را بر کتیبهای
از جنس عاطفه حک خواهم کرد…
تا ابد…
تا جایی که دست زمان به آن نمیرسد.
تا گواهی باشد بر معصومیت و قلب پاکت…
حسرت هایی هست
که هیچ گاه از دل نمیروند
نبودنهایی هست
که با هیچ بودنی جایشان پر نمیشود
مثل حسرت نداشتن مادر
مثل جای خالی مادر در روز مادر
مامانم
همه چیز داشت خوب پیش میرفت
تا اینکه، بزرگ شدیم…
تا اینکه ناگهان روزی ناباورانه از کنارمان رفتی…
و ما ماندیم و حسرت این روزهای سنگین و سخت…
در سالروز پرواز ناباورانه مادرعزیزمان،
بر مزارش گرد هم میآییم…
مادر جان نبودت کرده زارم
بدان خسته شدم، سنگینه بارم
زمان و هجر تو کوبیده قلبم
پناهی نیست جز پروردگارم
همی نالم که مادر در برم نیست
صفای سایه او بر سرم نیست
مرا گر دولت عالم ببخشند
برابر با نگاه مادرم نیست
گاه دلتنگ می شوم
دلتنگتر از تمام دلتنگی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها وصدای شکستن را….
نمیدانم کدامین امید را ناامید کردم
و کدام خواهش را نشنیدم
و به کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگم…
خدایا
همه از تو می خواهند بدهی
من از تو می خواهم بگیری
خدایا این همه
حس دلتنگی را از من بگیر یا مادرم را به من برگردان
مادرخوبم غبار زمان
ناتوانتر از آن است
که چهره زیبایت، صدای دلنوازت و
لبخندهای دلنشین ات را برایمان کمرنگ کند…
همیشه به یادت هستیم.
مطلب مشابه: متن تبریک تولد مادر؛ گزیده 70 متن عاشقانه مامان تولدت مبارک
خواستم برایش بنویسم
از دوری و دلتنگی
ازاین همه نبودنهایش
از بلاتکلیفیِ که روزهایم را فراگرفته
بنویسم که دلخورم،خستهام
خواستم گِلهی کرده باشم
تا کمی دلم آرام بگیرد
اما نشد،
نشدکه بنویسم در خفقان دلتنگی نفس کشیدن یعنی چه…
اینکه بر روی ماه و مهتاب چهره اورا دیدن یعنی چه…
نتوانستم بگویم
تا بداند زمانی که یک نفر دلبسته میشود نمیتوانی او را به هوای خودش رها کنی
اصلا مگر اینها گفتن داشت که من بخواهم بگویم
یعنی خودش از حال و احوال من بیخبر بود
مگر جزاین است که زبان دلتنگی بین
تمام عاشقان دنیا به یک معناست؟؟
راستش خودم هم نمیدانم؟؟؟
و این درست همان برزخ بلاتکلیفیست که در آن گرفتارم
نتوانستم انطور که باید برایش بنویسم
و فقط با همین چند خط کوتاه نامه را به پایان رساندم…
مادرجان نبودت شد عذابم
به خواب آمد خیالت در سرابم
نمی دانی چه آشی پخته تقدیر
تو لالایی بگو تا من بخوابم
رمز من و عشق، نام زیبایت بود
جنت، فرشی به زیر پاهایت بود
روزی که تو را شناخت ناباوری ام
حیف که زندگی منهایت بود
تا وقتی بودی شمعدانی ها گل میدادند
خانه بوی عطر تو را داشت
و یاس به شوق حضورت
در و دیوار خانه را شکوفه باران میکرد
حالا نیستی و گل ها خشکیده اند
اما چشمه چشمانم
از غم نبودنت نمی خشکد مادرم
باز کن مادر
منم محکوم هر شب
دختر گیسو سیاه ِغم پرست و
دل گرفته از همه دنیا…
همه دنیا شده در چشم من یک گور بی پایان
همه شب های من تاریک
هم روز و شبم در هم
تنم یخ بسته از سرمای این ایام
صدایم در نمی آید
ببین مــــــــــــادر چگونه اشک می ریزد دخترت در خواب………
چگونه خو گرفته مرگ با انگشت و لبهایش
نوازش می کند هر دم مرا یک درد….
تماشا می کند هر دم مرا یک بغض
قفس یک گور جانکاه است….
بیا مادر
بیا با هم رویم از کیش ِ این مردان پر نفرت
گرفت در بغلش مادرِ خود را…
کشید ماشهی پوچیدنِ شب را
نگاه، خسته و غمگین و هیسیده
نجات، بغض و اشک و شعرِ رها
نجاتدهنده گرفته گلویِ ساقی را
خدا کجاست تا که بگوید: بغل بکن من را
صدای زجهی من را نمیشنوی؟
سکوت، فاجعهبار است میدانی؟
من از سقوطِ خودم میپرم تا مرگ…
ولی فلک نگیرد از آغوشِ من او را
کجاست مادرِ من؟
کجاست مادرِ شبهای دلگیری
کجاست، آنکه صدایش اُمیدِ آخر بود؟!
دلم گرفته، صدایم دچارِ فریاد است
صدایِ مادرِ مظلومِ من خالیست…
به روی سینهی او بغضِ شب جاریست
خدای را چه بگویم…
سکوتِ مادرم ابریست…
دلم گرفته، خدایا کجا هستی؟
مطلب مشابه: متن درباره پدر ( 45 متن در وصف پدر، جمله قدردانی و عکس نوشته)
متن سنگین دلتنگ شدن برای مادر فوت شده
جوانی قصه خود را چنین اغاز کرد
سفره غمگین دل را با محبت باز کرد
مدرسه رفتم مرا مادر به همراش برد
لبخند از روز اول بر لبان من بمرد
مادرم از نعمت یک چشم خود بی بهره بود
باعث مضحکه و مسخره در مدرسه بود
از خجالت گفتمش دیگر نیاید پی من
تا نخندند بعد از این ان همکلاسیها بمن
رفت زمان تا من بزرگ و صاحب فرزند شدم
یک رجل بهر خودم با زحمت مادر شدم
روزی امد تا ملاقات من و کودک کند
مادرم
یکی میآید
یکی میرود
این قانون بقای زندگیست
اما تو که رفتی
هیچ کس نیامد
انگار قانون بقا هم پوچ است
وقتی تو نیستی
مامان چرا مرا تنها گذاشتی؟
دلم هر لحظه برایت تنگ میشود
در گوشه و کنار خانه
میتوانم حضورت را احساس کنم
چرا مرا تنها گذاشتی؟
غم از دست دادنت مرا آزار میدهد
ای مادر عزیز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو
هرگز نشد محبت یاران و دوستان
هم پایه محبت و لطف و وفای تو
از جمعههای بی تو چه دلگیر میشوم
جان خودم ز جان خودم سیر میشوم
با هر نفس که میکشم اقرار میکنم
از این نبودنت به خدا پیر میشوم
مادر عزیزم
تو تنها مادر من نبودی
بلکه بهترین دوستم هم بودی
همیشه از من محافظت کردی
هر روز
دلم بیشتر از قبل برایت تنگ میشود
در نگاهت خستگی معنا نداشت
وسعت پاک تو را دریا نداشت
آه ای جاری تر از خورشید خوب
کاشکی هرگز نمی کردی غروب
مادر عزیزم
میدانم که بیماری جدی داشتی
اما هیچگاه فکر نمی کردم که این بیماری
تو را برای همیشه از من میگیرد
دوستت دارم
دلم برایت تنگ شده
راضی هستم
زندگی خودم را برای دیدن دوباره تو بدهم
دلم برای چهره زیبای تو تنگ شده
چشم من بیا من رو یاری بکن
گونههام خشکیده شد کاری بکن
غیر گریه مگه کاری میشه کرد
کاری از ما نمیاد زاری بکن
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
میدونی دلتنگی یعنی چی؟
دلتنگی یعنی این که
بشینی به خاطراتت با مادرت فکر کنی
اونوقت
یه لبخند بیاد رو لبت
ولی چند لحظه بعد
شوری اشک های لعنتی
شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند
ولی ما هنوز باور نکرده ایم رفتنت را
هنوز باور نکرده ایم که دیگر بین ما نیستی
نمیخواهیم باور کنیم که دیگر در جمع ما نیستی
میدانم که خودخواهی است
میدانم که از این دنیا بریده بودی
میدانم راحت شدی از این همه درد و قرص و بی خوابی
ولیای کاش بودی