جملات قصار از نهج البلاغه {35 متن فلسفی و آموزنده از نهج البلاغه نوشته امام علی}
در این بخش از سایت ادبی و هنری متنها؛ جملات قصار از نهج البلاغه را برای شما دوستان قرار دادهایم. نهجالبلاغه (به معنای «راه شیوایی» یا «راه فصاحت») گزیدهای از خطبهها، نامهها و سخنان کوتاه منسوب به علی بن ابیطالب است که توسط سید رضی در قرن چهارم ه. ق بر اساس ذوق ادبیِ شخصیاش از نامهها و خطبههای علی فراهم آوردهاست.
جملات اخلاقی از نهج البلاغه
دلها مانند ظرفاند،
و بهترین آنها ظرفیاست که
نیکی را بیشتر در خود نگه دارد…
بزرگترين حسرت ها در روز قيامت، حسرت خوردن مردي است كه مالي را به گناه گرد آورده، و آن را شخصي به ارث بُرد و در اطاعت خداي سبحان بخشش كرد، و با آن وارد بهشت شد، و گرد آورنده اولي وارد جهنم گرديد.
هنگامی که از چیزی میترسی، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهی ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است.
نه مرگ آنقدر ترسناک است و نه زندگی آنقدر شیرین که آدمی پای برشرافت خود گذارد.
احمق ترین خلق کسی است که خود را عاقلترین خلق بداند.
عقل تو را کفایت کند که راه گمراهی را از رستگاری نشانت دهد.
دو گرسنهاند که هیچگاه سیر نشوند: طالب علم و طالب دنیا.
عکس نوشته جملات امام علی ع
از نافرمانی خدا در خلوتها بپرهیزید؛ زیرا همان که گواه است داوری کند.
انسان در زیر زبان خویش پنهان است.
پوزش طلبیدن نشان خردمندی است.
نادانی دردناک ترین دردهاست.
مطلب مشابه: متن درباره امام علی (جملات بسیار زیبا و ادبی در مدح امیر المومنین)
سه کار شرم برنمیدارد: خدمت به مهمان، برخاستن از جا در برابر معلم و گرفتن حق خود.
با مردم طوری رفتار کنید که اگر مردید بر شما اشک بریزند و اگر زنده ماندید با اشتیاق سوی شما آیند.
زبان تربیت نشده درندهای است که اگر رهایش کنی میگزد.
هشدار! هشدار! به خدا سوگند چنان پرده پوشی کرده؛ که پنداری تو را بخشیده است.
بخشنده باش؛ اما زیاده روی نکن، در زندگی حسابگر باش؛ اما سخت گیر نباش.
بزرگترین ترس بیخردی است.
ترسناکترین تنهایی خودپسندی است.
عیب تو تا آنجا که روزگار با تو هماهنگ باشد، پنهان است.
چون دنیا به کسی روی آورد، نیکیهای دیگران را به او نسبت دهند، و چون از او روی برگرداند خوبیهای او را نیز برباید.
آنکه تو را هشدار دهد، چون کسی است که مژده داده است.
متنهایی از نهج البلاغه
اگر بر دشمنت دست یافتی، بخشیدن او را شکرانه پیروزی قرار ده.
بخشندگی آدمی او را محبوب مخالفانش میکند و بخلش او را نزد فرزندانش هم منفور میسازد.
برترین زهد، پنهان داشتن زهد است.
أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ.
آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پُست كرده ، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.
صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِى الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ.
سينه خردمند صندوق راز اوست و خوشرويى وسيله دوست يابى، و شكيبايى، گورستان پوشاننده عيب هاست. و يا فرمود: پرسش كردن وسيله پوشاندن عيب هاست ، و انسان از خود راضى، دشمنان او فراوانند.
وَ الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِى عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِى آجَالِهِمْ.
صدقه دادن دارويى ثمر بخش است، و كردار بندگان در دنيا، فردا در پيش روى آنان جلوه گر است.
أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.
ناتوان ترين مردم كسى است كه در دوست يابى ناتوان است، و از او ناتوان تر آن كه دوستان خود را از دست بدهد.
أَقِيلُوا ذَوِى الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ يَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ.
از لغزش جوانمردان در گذريد، زيرا جوانمردى نمى لغزد جز آن كه دست خدا او را بلند مرتبه مى سازد.
يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ.
اى فرزند آدم! زمانى كه خدا را مى بينى كه انواع نعمت ها را به تو مى رساند تو در حالى كه معصيت كارى، بترس.
سخنان زیبای امام علی
مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِى فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ.
كسى كه چيزى را در دل پنهان نكرد جز آن كه در لغزش هاى زبان و رنگ رخسارش، آشكار خواهد گشت.
إِذَا كُنْتَ فِى إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِى إِقْبَالٍ فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى.
هنگامى كه تو زندگى را پْشت سر مى گذارى و مرگ به تو روى مى آورد، پس ديدار با مرگ چه زود خواهد بود.
لَا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنُؤَ.
بر آوردن نيازهاى مردم پايدار مگر به سه چيز، كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود، و شتاب در بر آوردن آن، تا گوارا باشد.
فمن اَمَر بالمعروف، شَدّ ظهور المؤمنین
کسی که امر به معروف نماید، پشت اهل ایمان را محکم میکند. (مؤمنان را توانمند مینماید).
بنده خدا باید از پروردگار خود بپرهیزد،
خود را پند دهد و توبه را پیش فرستد، و بر شهوات غلبه کند، زیرا مرگ او پنهان و پوشیده است، و آرزوها فریبندهاند،
و شیطان همواره با اوست، و گناهان را زینت میدهد تا بر او تسلط یابد. انسان را در انتظار توبه نگهمیدارد که آن را تاخیر اندازد و تا زمان فراسیدن مرگ از آن غفلت نماید.
وای بر غفلت زدهای که عمرش بر ضد او گواهی دهد، و روزگار او را به شقاوت و پستی کشاند.
به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانه زنی مسلمان و زنی غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بودهاند وارد شده، و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارههای آنها را به غارت برده، در حالیکه آن دو زن هیچ وسیلهای برای دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشتهاند.
آن لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون اینکه حتی یک نفر از آنان زخمی بردارد، و یا قطره خونی از او ریخته شود.
اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من اصلا سزاوار است که از تاسف این حادثه بمیرد…
مطلب مشابه: شعر درباره امام علی (اشعار زیبا و احساسی مذهبی در مدح امام اول علی)
اگر دلهای شما از ترس آب شود، و از چشمهایتان با شدت شوق به خدا، یا از ترس او، خون جاری گردد، و اگر تا پایان دنیا زنده باشید و تا آنجا که میتوانید در اطاعت از فرمان حق بکوشید، در برابر نعمتهای بزرگ پروردگار، به خصوص نعمت ایمان، ناچیز است.
ستایش خداوندی را سزاست که کسی از رحمت او مایوس نگردد، و از نعمتهای فراوان او بیرون نتوان رفت؛ خداوندی که از آمرزش او هیچ گناهکاری ناامید نگردد، و از پرستش او سرپیچی نباید کرد. خدایی که رحمتش قطع نمیگردد و نعمتهای او پایان نمیپذیرد.
من همواره با پیامبر بودم، چونان فرزند که همواره با مادر است.
…پیامبر چند ماه از سال را در غار حراء میگذراند، تنها من او را مشاهده میکردم، و کسی جز من او را نمیدید.
در آن روزها در هیچ خانهای اسلام راه نیافت، جز خانه رسول خدا که خدیجه هم در آن بود و من سومین نفر آنان بودم. من نور وحی و رسالت را میدیدم، و بوی نبوت را میبوییدم.
…پیغمبر فرمود: علی! تو آنچه را من میشنوم، میشنوی، و آنچه را من میبینم میبینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر میروی.