جملات زیبا از عباس کیارستمی (متن های زیبا و قشنگ از کارگردان بزرگ ایرانی)

در این بخش از سایت ادبی و هنری متنها شعر و جملات زیبا از عباس کیارستمی را برای شما دوستان قرار دادهایم. عبّاس کیارستمی فیلمساز و عکّاس ایرانی بود. کیارستمی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین سینماگران جهان نیز شناخته میشد. او از سال ۱۹۷۰ میلادی در کار سینما شروع به فعالیت کرد و بیش از ۴۰ فیلم بلند، کوتاه و مستند ساخت.
عباس کیارستمی که بود؟
کیارستمی علاوه بر سینما در کارهای دیگر هنری از جمله شعر، عکّاسی، چیدمان، موسیقی، طرّاحی گرافیک، طراحی و نقاشی نیز فعال بود. او را باید در زمرهٔ سینماگران جریان موسوم به موج نوی سینمای ایران و همتای سهراب شهید ثالث و پرویز کیمیاوی بهشمار آورد. سادگی، استفاده از کودکان به عنوانِ نقش اول و قهرمانِ داستان، سبکِ مستندگونه، بهرهگیری از فضاهای روستایی، حذفِ کارگردان، شاعرانگی و نیز مکالمهٔ شخصیتها در سواری برخی از ویژگیهای فیلمهای کیارستمی است.
کیارستمی برندهٔ جایزههای سینماییِ فراوانی است. وی پنج بار نامزد جایزه نخل طلای جشنواره کن شد و در سال ۱۹۹۷ در پنجاهمین دورهٔ جشنوارهٔ فیلمِ کن برای طعم گیلاس این جایزه را گرفت.
وی در جشنوارههای متعددِ معتبرِ فیلمِ جهان به عنوان داور حضور داشته است. وی همچنین با دریافت ۳۲ دستاوردِ شخصی، پرافتخارترین هنرمند ایران بهشمار میرود.
آکیرا کوروساوا کارگردا شهیر ژاپنی درباره کیارستمی گفته است: به نظرم فیلمهای این کارگردان ایرانی خارقالعاده هستند. کلمات نمیتوانند احساسات مرا بیان کنند. پیشنهاد میکنم فیلمهایش را ببینید و بعد متوجه میشوید چه میگویم. ساتیا جیت رای که درگذشت خیلی ناراحت شدم اما با دیدن فیلمهای کیارستمی خدا را شکر میکنم که جایگزینی برای او پیدا کردیم.
متن های قشنگ از کارگردان بزرگ ایرانی
سبک مثل چهره آدم است. کاری که آدم انجام میدهد خاص است. بنابر این بله، تصور میکنم سبک من وجود داشته باشد. همانطور که تمامی کسانی که در دنیای سینما کار میکنند و فیلم میسازند صاحب سبک هستند. اما تصور نمیکنم که قابل تقلید باشد یا دست کم صد در صد بتوان تقلیدش کرد. اما گاهی در شگفتم که حتی قسمتهایی از کار خودم هم به سبک من تعلق ندارند. بعضی وقتها سینمای خودم را هم به جا نمیآورم، چه رسد به سینمای دیگران.
لبخند می زنم
بی دلیل
عشق می ورزم
بی تناسب
زندگی می کنم
بی خیال
مدتی ست …!
از بودن با تو
در رنجم
از بودن با خود
در هراس
کجاست بیخودی؟
تكه ابرى سياه
سرانجام
قرص ماه را
در آغوش گرفت
نه خواندن می دانستنه نوشتن اما چیزی می گفتکه نه خوانده بودمو نه کس نوشته بودت
سینمایی که در آن دروغ زیاد باشد، جیببری در تاریکیست.
آدمها اگر خود ناهنجار نباشند چطور میتوانند به ناهنجاری دیگران پی ببرند.
سینما را نمیشود یادگرفت یا یاد داد. مسائل تکنیکی یاد داده میشوند اما هنر نه.
ما باید به دنبال آدمهای ویژه بگردیم یا آدمهای معمولی در شرایط ویژه.
همه را مستی از پای درمیاورد
مرا هوشیاری!
مطلب مشابه: متن تبریک روز سینما به همراه نقل قول هایی زیبا درباره دنیای فیلم
هر وقت مردم از من راجع به داستان فیلم بعدیم سؤال میکنند و من جواب نمیدم، فکر میکنند که من خیلی میخوام مرموز باشم ولی واقعیت اینه که من خجالت میکشم که فیلم رو توی سه جمله خلاصه کنم.
معمولاً وقتی دارم فیلمنامه مینویسم یک سری آدم واقعی توی ذهن من هستنند که ممکنه در انتها توی فیلمم بازی نکنن.خشونت توی زندگی واقعی وجود داره ولی من هیچوقت از خشونت برای جمعکردن تماشاگر استفاده نمیکنم.فکر میکنم بهترین کار مو توی ایران انجام دادم.فیلم یکصدای جهانی و عمومی است، ما نمی تونیم اون رو در یک فرهنگ خاص خلاصه کنیم.فیلم درباره یک انسانه، درباره انسانیت.

سینما به شما اجازه میدهد که درآن واحد هم پدربزرگ باشید و هم نوه. در زندگی طبیعی هیچگاه این اتفاق نمیافتد.
گفتاز دست من کاری بر نمی آیدکاش گفته بوداز دلم!
دوستــانــم،مــی رنجــاننــدم مــدام!از دشمنــان،چیــزی در خــاطــرم نیســت . . .
جملات زیبای عباس کیارستمی
از اینکه
فراموشتون میکنن ناراحت نشید
عباس کیارستمی میگه :
علف های نورسته
به جا نمی آورند درختان کهن را …
همیشه ناتمام میماند
حرفهای من ، با خودم
به قصد پرواز ، تجربه کردم سقوط را …
دهها کلید
مانده از سالهای دور
جرات دور ریختنم نیست
بیآنکه قفلی باشد …
بالاخره
من ماندم و من
من از من رنجیده است
هیچ کس نیست
برای پادرمیانی …
اکنون کجاست؟
چه میکند؟
کسی که فراموشش کرده ام!
کاش یه رفیق مثل عباس کیارستمی داشتم که بهم میگفت:
قطع امید کردی؟!
دَم صبح طلوع آفتابو نمیخوای ببینی؟سرخ و زرد آفتاب رو موقع غروب،دیگه نمیخوای ببینی؟
ماه رو دیدی؟ نمیخوای ستارهها رو ببینی؟ شب مهتاب، اون قرص کامل ماه، دیگه نمیخوای ببینی؟
چشمات رو میخوای ببندی؟
از مزهی یه گیلاس، میخوای بگذری؟
نگذر!
من رفیقتم میگم نگذر
عباس کیارستمی به ژیولیت بینوش برای اجرای یک سکانس میگه:
«این سکانس رو با عصبانیت نگو، با گله و دلخوری بگو. باید یک عزیزم بگی، بغضت رو فرو بدی، و همه چیز رو شروع کنی.»
ژیولیت با خنده میگه: «این تلخ و شیرین بین ایرانیاست، من فرقشون رو نمیفهمم. چه گلهایه که عصبانیت توش نیست؟»
و کیارستمی جواب میده:
«در گله، عشق و علاقه و میل به آشتی هست؛ اما در عصبانیت میل به متارکه وجود داره.»
بازنگشتند
رود هایی
که به دریا رفتند
سربازانی که به جنگ
و یارانی که
به دیار غریب
عشق در سن من چنان ناشایست می نماید که آن را از وجودی که مرا به آن مبتلا کرده است پنهان می دارم.
چه راه دشواری است
گذر از شب، از روز
گذر از خیر، از شر
از نیک و بد
گذر از سکوت
از هیاهو
از نفرت
از خشم
از عشق
از ارتفاع میترسم: افتادهام از بلندی
از آتش میترسم: سوختهام به کرات
از جدایی میترسم: رنجیدهام چه بسیار
از مرگ نمیهراسم: نمردهام هرگز حتی یک بار
نه خواندن میدانست
نه نوشتن
اما چیزی میگفت
که نه خوانده بودم
و نه کس نوشته بود
شب به موقع رسید
سپیده به موقع زد
خروس به موقع خواند
من بیموقع
خوابیدم
از مبدا تا مقصد
صدها کیلومتر
و صدها تن
که با هیچکدام، کاری ندارم

باغم را فروختم
امروز
آيا درختان مىدانند؟
آتشى برپاست در جنگل
درختان سپيدار
به تماشا ايستادهاند
سرزمین تخیلاتم
نامحصور
بیمحصول
گفت
از دست من کاری بر نمی آید
کاش گفته بود
از دلم!
مطلب مشابه: متن تبریک روز تئاتر؛ 20 جملات زیبا در مورد تئاتر
چه دشوار است
تماشای قرص ماه
به تنهایی
امروز را در خانه میمانم
و در به روی کس نمیگشایم
اما بی در و پیکر است
خانه ذهنم
می آیند و می روند
دوستان ناموافق
آشنایان ناسازگار …
بیزارم از زبان
زبان تلخ
زبان تند
از زبان دستور
از زبان کنایه
با من
به زبان اشاره
سخن بگو
کينههايم را فراموش كردهام
عشقهايم را
دشمنانم را بخشودهام
دوست تازهاى برنمىگزينم